تضاد منافع موضوعی است که در هر جایی می تواند رخ دهد؛ از یک نهاد اجتماعی کوچک مانند خانواده گرفته تا یک سازمان بزرگ را می تواند شامل شود. در واقع، وقتی که مسئولیت های یک فرد به گونه ای رقم می خورد که با منافع او کاملا در ارتباط است، تضاد منافع به وجود می آید. بازارهای مالی مانند بازار بورس نیز از این موضوع مستثنی نیستند و در مواردی همچون مدیریت صندوق های سرمایه گذاری، شرکت های سبدگردان و... تضاد منافع در بورس را می توان مشاهده کرد. بنابراین، اگر شما نیز در خصوص تضاد منافع در بورس کنجکاو هستید، توصیه می کنیم ما را تا پایان مقاله همراهی کنید.
مفهوم اثر کبرا
شاید مفهوم معروف «اثر کبرا» را شنیده باشید. در سال های بسیار قدیم، هندوستان از مستعمره های انگلستان بود. در دهلی (یکی از شهرهای هندوستان)، مارهای کبرایی وجود داشتند که انگلیسی ها از آن ها در هراس بودند. بنابراین تصمیم گرفتند با یک راه حل هوشمندانه مشکل را برطرف کنند. دولت انگلستان اعلام کرد که هر شخص به ازای تحویل هر مار کبری، جایزه خواهد گرفت. بنابراین تعداد مارگیران زیاد شد و مشکل نیز در حال حل شدن بود.
کار به جایی رسید که مارهای زیادی تحویل داده می شدند و مردم نیز مرتب جایزه میگرفتند؛ اما همچنان در شهر تعداد مارها زیاد بود و انگلیسی ها را میترساند. سرانجام مشخص شد که مردم به جای مارگیری، در خانه شخصی خود به پرورش مار می پردازند؛ زیرا این کار راحت تر و پرسودتر بود. دولت اهدای پاداش را لغو کرد و پرورش مار به پایان رسید. بنابراین، گاهی یک راه حل اقتصادی تبدیل به مشکلی بزرگ تر میشود و در موضوع اثر مار کبرا، تضاد منافع به وجود آمده بود و افراد مارگیر و پرورش دهنده مار، منافع خود را در این مورد می دیدند.
تضاد منافع در بورس
تضاد منافع در بورس، موضوعی است که فعالان حرفه ای بازار سرمایه کاملا از آن آگاه هستند و هم راستا بودن منفعت بسیاری از مدیران صندوق های سرمایه گذاری، شرکت های سبدگردان و یا بسیاری از نهادهای مالی با مقام و پست اجرایی که دارند، باعث به وجود آمدن تضاد منافع در بورس شده است که در ادامه به برخی از آن ها اشاره می کنیم.
تضاد منافع مدیران صندوق های سرمایه گذاری
موضوع تضاد منافع در بورس را با یک مثال آغاز می کنیم؛ مدیر صندوقی بزرگ را تصور کنید که می خواهد سهام یک شرکت را خریداری کند. به دلیل در اختیار داشتن سرمایه های بزرگ، حجم خریدی که مدیر انجام میدهد، سبب می شود تا در یک بازه زمانی کوتاه، قیمت سهم به طور قابل ملاحظه ای افزایش یابد. مدیر صندوق میتواند قبل از این کار، سهم را به صورت شخصی در پرتفوی خود خریداری کند و پس از اینکه خرید برای صندوق انجام شد و قیمت سهم بالا رفت، آن را به قیمت بالاتر به فروش برساند. تا اینجای کار کسی به مشکلی نمی خورد و مدیر صندوق سود می کند؛ سرمایه گذاران صندوق نیز سود می برند و به نظر نمیرسد که اصلا مشکلی به وجود آمده باشد.
در واقع، مدیر صندوق پیش از اینکه خریدهای مدنظر خود را برای صندوق انجام دهد، پرتفوی شخصی خود را از این سهم پر میکند و کمکم تقاضا زیاد میشود و با افزایش تقاضا و عرضه کم، قیمت سهم افزوده می شود. در این شرایط قیمتی، مدیر صندوق، سهام های موجود در پرتفوی شخصی خود را به یکباره به فروش میرساند و سود چشمگیری را شناسایی می کند؛ این سود، غیر اخلاقی و ناعادلانه است. در حقیقت، مردمی که در این صندوق پول خود را قرار داده اند، هزینه سود بدست آمده را پرداخت کرده اند. در این مثال مدیر صندوق به عنوان یک فرد حقوقی، از موقعیت و قدرت خود سوء استفاده می کند و موضوع تضاد منافع در بورس خود را نشان می دهد.
شرکت های سبدگردان
همانطور که می دانید یکی از راه های سرمایه گذاری غیر مستقیم در بازار سرمایه، استفاده از ظرفیت شرکت های سبدگردان است؛ در واقع این شرکت ها، پول سرمایه گذاران را دریافت می کنند و برای آن ها سبد سرمایه گذاری تشکیل می دهند و درصدی از قرارداد را به عنوان دستمزد خود در نظر می گیرند. اما اگر به طور جزیی تر به موضوع سبدگردانی نگاه کنیم، متوجه می شویم که تضاد منافع در اینجا نیز ممکن است پیش بیاید.
به عنوان مثال، فرض کنید که یک شرکت سبدگردان، از طریق قراردادهایی که با مشتریان خود بسته است، مبلغ 500 میلیارد تومان در اختیار دارد و مدیر شرکت سبدگردان، در پرتفوی شخصی خود، سهامی را خریده است که در صف فروش قفل شده است و معاملات آن انجام نمی شود و به همین دلیل، سرمایه او بدون استفاده باقی مانده است. از طرف دیگر، این مدیر صندوق 500 میلیارد تومان در اختیار دارد و او ممکن است بخشی از این 500 میلیارد تومان را صرف خرید سهام موجود در پرتفوی شخصی کند و از آن طرف با کد شخصی خود اقدام به فروش کند و سرمایه خود را آزاد کند.
بنابراین تضاد منافع در بورس، شرکت های سبدگردان را نیز شامل می شود و اگر نظارت کافی برای این موضوع وجود نداشته باشد، می تواند مشکلات زیادی را به وجود بیاورد.
در اختیار داشتن اطلاعات مهم و کلیدی
بارها مشاهده شده است که در یک نماد خاص، بدون اینکه خبری مبنی بر افزایش سودآوری و یا عملکرد آن منتشر شده باشد، به طور غیرعادی، خریداران زیادی ظاهر می شوند و حجم معاملات به شکل چشمگیری افزایش پیدا می کند؛ اما چند روز بعد خبرهای مثبتی برای شرکت مذکور بیرون می آید و نشان دهنده این نکته است که برخی از افراد که به شکل سنگین اقدام به خرید می کردند، از چند روز قبل از رانت خبری برخوردار بودند.
به عنوان مثال، در یک روز کاری، حجم معاملات یک شرکت سیمانی به طور غیرعادی افزایش پیدا می کند و پس از طی کردن یک صعود کوتاه مدت، چند روز بعد مشخص می شود که محصولات شرکت مذکور، افزایش نرخ داشته است و افزایش حجم معاملات به دلیل رانت خبری مدیران شرکت بوده است.
کارمزد کارگزاری ها
کارگزاری ها که به عنوان واسطه بین خریدار و فروشنده عمل می کنند، منافع خود را در انجام معاملات می بینند و بدون توجه به این موضوع که چه کسی سود و یا ضرر کرده است، درصدی از معامله را به عنوان کارمزد خود دریافت می کند. بنابراین، منافع این نهادهای مالی در جذب سرمایه گذاران و تشویق آن ها به انجام معاملات پی در پی است و برخلاف کارگزاری های مطرح بین المللی که از سرمایه گذاران مبتدی، آزمون تعیین سطح برای ورود به بازارهای مالی می گیرند، در بازار بورس ایران، این موضوع برای کسی اهمیت ندارد و شرکت های کارگزاری منافع خود را در جذب حداکثری سرمایه گذاران می بینند و این موضوع را به عنوان یکی از مصداق های تضاد منافع در بورس می توان در نظر گرفت.
راه حل رفع تضاد منافع در بورس
سوالی که پیش می آید این است که برای رفع تضاد منافع در بورس چه راه کاری وجود دارد؟ پاسخ این سوال را باید در شفافیت جستجو کرد؛ زیرا وقتی که اطلاعات یک صندوق سرمایه گذاری و یا شرکت سبدگردان کاملا شفاف باشد، استفاده از رانت و سوء استفاده از منابع مالی می تواند به حداقل برسد.
به عنوان مثال، وقتی که کدهای شخصی مدیران صندوق های سرمایه گذاری و افراد نزدیک به آن ها به طور کامل تحت نظارت باشد، تضاد منافع در بورس به حداقل خواهد رسید.
از سوی دیگر، اگر قوانینی وجود داشت که این اشخاص نیز، از سود شما سود می کردند و از زیان شما نیز محتمل زیان می شدند، همه چیز حل می شد. به عنوان مثال، اگر شرکت های سبدگردان ملزم بودند تا در قبال زیان شما جریمه دهند، سوء استفاده از منابع مالی در اختیار آن ها بسیار کم می شد. در این شرایط آن ها سعی می کردند تا خریدهای پرخطر را از شما دور سازند و مانع از ریزش بازار شوند. شبیه به کاری که در برخی از کارگزاری های خارجی انجام می شود.
به عنوان مثال، فرض کنید که یک قانون وجود داشته باشد که داشتن پرتفوی شخصی برای مدیران صندوق های سرمایه گذاری و نزدیکان وی را ممنوع کند و یا اینکه مدیر را ملزم می کرد تا تنها از واحدهای صندوق خودش خرید کند. بنابراین سود او با سود سرمایه گذارانش مشترک میشد و در این شرایط، مدیر واقعا بهینه عمل می کرد و سعی می نمود تا صندوق را روز به روز سودمندتر سازد. در این صورت با بهبود شرایط صندوق به مدیر هم پاداش زیادی می رسید.
جمع بندی
تضاد منافع در بورس یکی از مفاهیمی است که همواره در این بازار وجود داشته است و اگرچه قوانینی نیز در این خصوص تدوین شده است، اما همچنان این موضوع وجود دارد و نمونه آن را می توان در سوء استفاده مدیران صندوق های سرمایه گذاری از منابع مالی در اختیار خود، استفاده از رانت اطلاعاتی و خبرهای مهم توسط مدیران بسیاری از شرکت های فعال در بازار سرمایه و... مشاهده کرد.